کد مطلب:129640 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

شهادت حر بن یزید ریاحی
طـبری ـ و تبعیت او گروهی از مورخان نوشته اند كه شهادت حبیب بن مظاهر اسدی بر امام حسین گران آمد و فرمود: «من و همه یاران با وفایم فدای حق می شویم و پاداشمان را از خـداونـد مـی گـیـریم». در این هنگام حرّ بن یزید ریاحی پیاده به پیكار برخاست و به دشمن حمله كرد و این رجز را می خواند:

تـصـمـیـم گـرفته ام كه تا نكشم كشته نشوم؛ و امروز هرگز كشته نخواهم شد، مگر در حال پیشروی.

آنـان را بـا شمشیر می زنم، با ضربتی مانند ساتور، بی آنكه سستی كنم و كوتاهی بورزم!

رجز دیگری كه حر در آن روز می خواند این بود:


آنـان را بـا شـمـشـیر گردن می زنم، در دفاع از بهترین كسی كه در منا و خیف فرود آمده است. [1] .

در یـك نـوبـت حـر و زهـیـر بـن قین به سختی پیكار كردند. هرگاه جان یكی به خطر می افـتاد. دیگری حمله می كرد و او را نجات می داد. ساعتی را به این شیوه جنگیدند تا آنكه نیروهای پیاده سپاه دشمن به حرّ حمله كردند و او را كشتند. [2] شهادت وی پیش از نماز ظهر و بعد از شهادت حبیب بود. [3] .

شـیـخ مـفـیـد گوید: «جماعت بسیاری بر او هجوم آوردند و ایوب بن مسرح و یكی دیگر از جنگجویان كوفه در قتل وی شركت جستند.» [4] .

امـا شـمـاری دیـگـر از مـنـابـع تـاریـخـی [5] نقل كرده اند كه پیوستن حر به امام (ع)، زمانی صورت پذیرفت كه بیش از پنجاه تن از یـاران آن حـضـرت در حـمـله ی عـمومی به شهادت رسیدند و او شنید كه امام (ع) فریاد بر آورد: «آیـا كـسـی هست كه به خاطر خداوند به فریاد ما برسد؟ آیا كسی هست كه از حرم رسـول خـدا (ص) دفاع كند؟». آنگاه حر نزد عمر سعد رفت و گفت: آیا قصد داری با این مـرد بـجـنـگـی؟ و آن گـفـت و گـویی كـه پـیـش از ایـن در داستان پیوستن وی به امام (ع) نقل كردیم میان آنها رد و بدل شد.

امـا دقـت در سـیـاق نـقـل لهـوف و مـقـتـل خـوارزمـی نـشـانـگـر تـنـاقـض مـیـان نـقـل داسـتـان پـیـوسـتـن حـر بـه امـام (ع) اسـت. در یـك نـقـل، حرّ پس از مشاهده ی كشته شدن پنجاه تن از یاران امام (ع)


از عمر سعد می پرسد: آیا قـصـد داری بـا ایـن مـرد بجنگی؟ و این موضوع از صحت داستانی كه برای پیوستن حر به امام (ع) در این دو كتاب نقل شده است می كاهد!

مـنـابـع تـاریخی حاكی از آن است كه حرّ نخستین كسی بود كه گام به میدان جهاد نهاد و هـمـو بـود كـه بـه امـام (ع) عـرض كـرد: «ای فـرزنـد رسـول خـدا مـن نـخستین كسی بودم كه علیه شما برخاستم، از این رو بر من لازم است كه نـخـسـتـیـن كـسی باشم كه در حضور شما به شهادت می رسد! باشد كه من نخستین كسی باشم كه فردای قیامت با جدت رسول خدا (ص) مصافحه می كند!» [6] .

صـاحـب تـسـلیة المجالس در خصوص این معنا می گوید: «مقصود حرّ از این سخن این بود كـه مـی خـواسـت نـخـسـتـیـن مـبارز باشد، وگرنه شمار بسیاری در حمله ی نخست به شهادت رسـیـدنـد؛ چـنـان كـه گـفـتـه شـده اسـت: او نـخـستین كسی بود كه به مبارزه آن قوم رفت... [7] .

شیخ صدوق درباره حرّ می گوید: «او هجده تن از مردان دشمن را كشت». [8] .

خوارزمی می گوید: «او چهل سوار و پیاده را از دشمن كشت». [9] .

ابـن شـهـر آشـوب نـوشته است كه او چهل و چند مرد را كشت. سید بن طاووس گوید: «تا آنكه شماری از شجاعان و پهلوانان را كشت». [10] .

در هـنـگـام شـهـادت حـرّ، یـاران امام حسین (ع) او را نزد آن حضرت بردند. در حالی كه حر رمـقـی در بـدن داشـت، امام (ع) گرد و خاك را از صورتش پاك می كرد و می گفت: «تو آزاده ای همان طور كه مادرت تو را آزاده نام نهاد! تو در دنیا و آخرت آزاده هستی!»


و گفته اند: «آنگاه حسین (ع) چنین سرود:

چه نیكو آزاده ای است فرزند ریاح،

و چه نیكو آزاده ای است در هنگام بارش تیرها،

چه نیكو آزاده ای است آن كسی كه جان خویش را فدای حسین كرد، و در بامدادان جان باخت.» [11] .

برخی دیگر گفته اند كه این اشعار را یكی از اصحاب امام (ع) در رثای حرّ سروده است. [12] .

خـوارزمـی بـه نـقـل از حـاكـم جـشمی گوید: این اشعار را علی بن الحسین (ع) در رثای او سروده است. [13] .


[1] سماوي نقل كرده است كه او در آن روز آنان را مي زد و اين رجز را مي خواند:

من آزاده و پناه دهنده مهمانم

گردنهاتان را با شمشير مي زنم

در دفاع از بهترين كسي كه در سرزمين خيف فرود آمده است.

ر.ك: ابصار العين، ص 210.

[2] تـاريـخ الطـبـري، ج 3، ص 327؛ الكـامـل فـي التـاريـخ، ج 3، ص 292؛ ابـصـار العـيـن، ص 210؛ و ر.ك: مقتل الحسين، مقرم، ص 244.

[3] اين مطلبي است كه سماوي نيز آن را از متن روايت طبري استفاده كرده است. آنجا كـه مـي گـويـد: «سـپـس حـرّ بن يزيد كشته شد و حسين نماز خوف به جاي آورد.» (ر.ك: ابصار العين، ص 166).

[4] الارشاد، ج 2، ص 104.

[5] مـقـتـل الحـسـيـن، خـوارزمـي، ج 2، ص 12 ـ 14؛ اللهـوف، ص 160؛ تـسـليـة المجالس، ج 2، ص 282.

[6] ر.ك: مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 13؛ الفتوح، ج 5، ص 185؛ اللهوف، ص 160؛ تسلية المجالس، ج 2، ص 282؛ بحار، ج 45، ص 13.

[7] تـسـلية المجالس، ج 2، ص 180؛ سيد بن طاووس نيز در اللهوف مي نويسد: مـقـصـود وي نـخـسـتـيـن كـشـتـه از حـالا، و گـرنـه شـمـار زيـادي، چـنـان كـه نقل شده است، پيش از وي كشته شده بودند....

[8] امالي، صدوق، 136، مجلس 30، حديث شماره يك.

[9] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 13.

[10] اللهوف، ص 160، نيز دراين كتاب آمده است: «سپس به شهادت رسيد و او را نزد حسين بردند و آن حضرت گرد و خاك از چهره اش پاك مي كرد و مي گفت...».

[11] امالي، صدوق، ص 136، مجلس 30، حديث شماره 1.

[12] مـقـتـل الحـسـيـن، خـوارزمـي، ج 2، ص 14؛ و ر.ك: الفـتـوح، ج 5، ص 186؛ البحار، ج 45، ص 14.

[13] هـمـان، و در بـحـار، ج 45، ص 14 ايـن بيت نيز بر ابيات گذشته افزوده شده است:

پس اي پروردگار بزرگ او را در بهشت خويش ميهمان گردان

و او را با حوريان زيبا تزويج كن.